مادرم فاطمه زهرا

((بازهم دهه ی فاطمیه آغاز شروع شدن رنج شیعه))

آن زلزله ی عظیم کی رخ خواهد داد ؟؟؟

آن انقلاب پرانتقام کی خواهد رسید؟؟؟

که بیرون کشد آن ملعون بریده عقل را و بکوبد در گوشش به جرم آنکه بی جرم وجنایت نیلی کرد صورتی را.....

پاره کرد بند دل هزاران هزارشیعه را که آرام نگیرند مگر به آرامش قلب او

وآرام نگیرد قلب او مگر به شنیدن صدای رسای او

از کنار کعبه دلها (که ای دوستداران اناخیرولکم اگر مومن باشید)

 

عمه ام زینب

وامروزتولدی است ازنوع آسمانی

صدای ولوله ی آسمانی را می شنوید!

دختری بدنیا می آید هشدار وخبردار باشید. که بنت علی(ع) به دستان فاطمه سپرده می شود.

عمه ای بدنیا می آید. سپند آرید و غوغا را به پا دارید که این دردانه ی زهرا فقط چند سال

 فرصت خندیدن دارد. . . .

فرصت مادرداشتن دارد. . . . .

هجرت نکردن وحسین دیدن . . . .

تولد عمه ام زینب (س)برعموم شیعیان ومنتظران مبارک باد

 

تولد

تولدتولدتولدتولد

بزرگ هدیه ای بود بر من زنده بودن چگونه شد که برگزیدی مرا واز وادیه مردگان جدایم کردی

که من هیچ نبودم وچه لذتی دارد زندگی به شرط آنکه قرار گیرم در آن مدار بزگ آدمیت 

و چه بیهوده سپری کردم گذشته ام را و تو بزگوارانه نادیده گرفتی

و یک سال دیگر فرصت جبران دادی

فرصت جبران در سایه آن یار مهربان وچه لذتی دارد زندگی

و به خود می بالم بر تمام مردگان و آنان که در عدم به سر می برند

بر اینکه من زنده ام و امروز سالروز اهدای این هدیه آسمانی است

مبارکم باد بر من تولدم...

هر کی می خواهد هدیه ای دهد یک جمله قشنگ بنویسد

ملعبه ی کودکانه

خدا می داند در آن تنگی وسختی وفشار چه هدیه ها به دخترک دادند.

به سان کودکی که ملعبه ی کودکانه اش را می گیرند و او از فرط کودکی پا به زمین می کوبدو می گرید.

طفلی گمان می کند تمام زندگی اش را گرفته اند.

اما پدر مهربانانه او را در آغوش می گشت و گریه او را بهانه ی بو سیدنش قرار می دهدو کودک با لمس گرمای پدرانه گریه را بهانه ی بوئیدن مهربانی می گذارد.

آنچه که فراموش می شود آن ملعبه کودکانه....

خداحافظ کودکی ام و دخترک اینگونه بود.

در آن سختی چه آغوش گرم و پرصفایی دارد این آشنای مهربان آن دوست همیشگی همراه وآن پدر دلسوز غایب از نظر هاوشاید فراموش شده ی بسیاری از دیده ها....

حرفی برای نوشتن ندارم جز..........