آیین نامه

بعد از کلی انتظار مثل آنهایی که کاملا کتاب آیین نامه را فول فولن وارد کلاس شدم با اجازتون افسر کلی درمورد پاسخگویی به سوالات فک زد

اما امان از اونایی که همیشه روح شان در جای دگر است

تا برگه پاسخ نامه را دادن باخودم گفتم:سه سوت جواب میدم آخه واس ما افت داره بار اول قبول نشیم....

همینطور تند تند علامت میزدم که یکدفعه به خودم اومدم و دیدم تو ورقم چه دسته گلی آب دادم که حالا حالاها سبزهو خیال خشک شدن نداره.

آقای افسر ما شماره سوالها راندیدیم و همینجور زدیم

افسر:تو دو روز دیگه می خوای چه جوری پشت ماشین بشینی با این حواس پرت تشریف ببرید هفته آینده بیان

سرمونو انداختیم پایین و مثل آدم هایی که یک تن وزن رو دوششونه از کلاس خارج شدیم.

تا شب تو خودم بودم آخه خیلی نقشه ها داشتم و خودم را پشت رل میدیدم

انگاری باید حالاحالاها پیاده روی کنم این بابا آقاهم بدون گواهی نامه به ما ماشین نمی ده باز باید دزدکی ماشینش را بردارم من توی این کار مهارت زیادی دارم همراه با تجربه فقط باید جایی که بابایی ماشینش را پارک میکنه با دقت متر کرد تا وقتی از سواری بر می گردی ماشین سر جاش پارک بشه

البته بگم یک کلید یدک از ماشین بابایی دارم

 

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:50 ق.ظ http://corbis.blogsky.com

صلام.!

اشکال نداره...بار دوم قبولید... من هم بار اول با ابنکه همه چیز رو کامل می دونستم ۱۲ تا غلط داشتم!!!

راستی تمام اون آقایون سرهنگ هستند...نه افسر!...

با
بای

راستی سلام را اینطوری می نویسن نه اینطوری صلام

نقره ای یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:58 ق.ظ http://silverheart.blogsky.com

فسقلی ... لایی بازی هم می کنی لابد!!!!!؟؟

محمد یکشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:58 ق.ظ http://mehraboon2.persianblog.com

زندگی دفتری از خاطره هاست




یکنفر در شب کام




یک نفر در دل خاک




یک نفر همدم خوشبختی هاست




یک نفر همسفر سختی هاست




چشم تا باز کنیم ٬ عمرمان می گذرد ...


وبلاگتون قشنگه

یه سری هم به ما بزنین

خوشحال میشم

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین) دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ب.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
آخه دختر حواست کجا بود....
موفق باشی

فری ـ۴ ۶ دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:40 ب.ظ http://kasrakoochooloo.blogfa.com

چشمات تو لحظهء اول
بازندهء بازی من بودم آخر
شروع شد داستان درازما
می خواستم با تو برم تا انتها
تو بارون زیر آفتاب داغ
می خواستم برم تا انتها




تو خیال کاذبم تورو صدا می کردم
تو بلند ترین شبا به فکر تو
می نشستم تا صبح بی صدا
بد از اون شروع شد قصهء با تو بودن
آرزوم تنها همین بودتا ابد از تو خوندن
برق چشات خندهء لبات همه دنیا ی من بود
جدایی ما فصل گریه فصل تنها شدن بود
از تو خوندن باتو بودن هنوز آرزومه
هر جای دنیا باشم چشم تو روبرومه


تقدیم به تو
سلام نوشته های خوبی دار یمن یکمی ۲در کردم ولی جاش شعر برات گذاشتم سربزن بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد