پرده اول-خواستگاری

یکی بود اون یکی دیگه هم بود اخه اولش بود .                                                                     مجلس خواستگاری سلام هاج خانوم واسه دختر گلتون اومدیم الاهی قررررررربون قدوبالاش بریم.    دختری که افتاب مهتاب ندیده مهو حرفها مرد از راه رسیده شد . مسافر بینوا وارد دنیای جدیدی شده بود که تا حالا تابلوی ورود ممنوع جلوش نصب شده بودواما حالا چراغ سبز سبز

توی دلش یک چیزی مثل سماور قل قل میکردو تو مغزش یه عالمه ابرهای عشقولانه با چشماش

همهی مردهارو یکی میدید اونم عشقش بود. گوشش به جز صدایی که خورشید خانوم صداش میکرد چیز دیگه ای نمی شنید. همه ی وجودش سرخ میشدو اتیش میگرفت

این همه احساس در سه جلسه خواستگاری از کجا اومدن والا ماهم خبر نداریم.

 

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:09 ق.ظ http://1noor.persianblog.com

مبارکا باشه... :-)

DarkPrincess جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ب.ظ http://taak.blogsky.com

خوب شروع کردی.. خوشمان امد از روان نوشتنت

miss.... جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 04:10 ب.ظ

چه دل خوشی دارن این مردم....بابا دل ما رو آب کردی که تند تند بنویس دیگه....بقیش چی میشه؟

یاسمین(حرفهای یه دختر غمگین) جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:33 ب.ظ http://rue.blogsky.com

سلام
ممنون منصوره جان بابت این همه لطفت
خوشحال میشم هر وقت تونستی سری به من بزنی
در ضمن مبارکه..
دلت شاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد