بعد از کلی انتظار مثل آنهایی که کاملا کتاب آیین نامه را فول فولن وارد کلاس شدم با اجازتون افسر کلی درمورد پاسخگویی به سوالات فک زد
اما امان از اونایی که همیشه روح شان در جای دگر است
تا برگه پاسخ نامه را دادن باخودم گفتم:سه سوت جواب میدم آخه واس ما افت داره بار اول قبول نشیم....
همینطور تند تند علامت میزدم که یکدفعه به خودم اومدم و دیدم تو ورقم چه دسته گلی آب دادم که حالا حالاها سبزهو خیال خشک شدن نداره.
آقای افسر ما شماره سوالها راندیدیم و همینجور زدیم
افسر:تو دو روز دیگه می خوای چه جوری پشت ماشین بشینی با این حواس پرت تشریف ببرید هفته آینده بیان
سرمونو انداختیم پایین و مثل آدم هایی که یک تن وزن رو دوششونه از کلاس خارج شدیم.
تا شب تو خودم بودم آخه خیلی نقشه ها داشتم و خودم را پشت رل میدیدم
انگاری باید حالاحالاها پیاده روی کنم این بابا آقاهم بدون گواهی نامه به ما ماشین نمی ده باز باید دزدکی ماشینش را بردارم من توی این کار مهارت زیادی دارم همراه با تجربه فقط باید جایی که بابایی ماشینش را پارک میکنه با دقت متر کرد تا وقتی از سواری بر می گردی ماشین سر جاش پارک بشه
البته بگم یک کلید یدک از ماشین بابایی دارم
فکرمی کردم اینترنت خیلی منو جذب کنه اما اصلا چیز جالبی ندیدم همش عکس دخترها و پسرها در سایزهای مختلف