بعد از کلی انتظار مثل آنهایی که کاملا کتاب آیین نامه را فول فولن وارد کلاس شدم با اجازتون افسر کلی درمورد پاسخگویی به سوالات فک زد
اما امان از اونایی که همیشه روح شان در جای دگر است
تا برگه پاسخ نامه را دادن باخودم گفتم:سه سوت جواب میدم آخه واس ما افت داره بار اول قبول نشیم....
همینطور تند تند علامت میزدم که یکدفعه به خودم اومدم و دیدم تو ورقم چه دسته گلی آب دادم که حالا حالاها سبزهو خیال خشک شدن نداره.
آقای افسر ما شماره سوالها راندیدیم و همینجور زدیم
افسر:تو دو روز دیگه می خوای چه جوری پشت ماشین بشینی با این حواس پرت تشریف ببرید هفته آینده بیان
سرمونو انداختیم پایین و مثل آدم هایی که یک تن وزن رو دوششونه از کلاس خارج شدیم.
تا شب تو خودم بودم آخه خیلی نقشه ها داشتم و خودم را پشت رل میدیدم
انگاری باید حالاحالاها پیاده روی کنم این بابا آقاهم بدون گواهی نامه به ما ماشین نمی ده باز باید دزدکی ماشینش را بردارم من توی این کار مهارت زیادی دارم همراه با تجربه فقط باید جایی که بابایی ماشینش را پارک میکنه با دقت متر کرد تا وقتی از سواری بر می گردی ماشین سر جاش پارک بشه
البته بگم یک کلید یدک از ماشین بابایی دارم
صلام.!
اشکال نداره...بار دوم قبولید... من هم بار اول با ابنکه همه چیز رو کامل می دونستم ۱۲ تا غلط داشتم!!!
راستی تمام اون آقایون سرهنگ هستند...نه افسر!...
با
بای
راستی سلام را اینطوری می نویسن نه اینطوری صلام
فسقلی ... لایی بازی هم می کنی لابد!!!!!؟؟
زندگی دفتری از خاطره هاست
یکنفر در شب کام
یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم ٬ عمرمان می گذرد ...
وبلاگتون قشنگه
یه سری هم به ما بزنین
خوشحال میشم
سلام
آخه دختر حواست کجا بود....
موفق باشی
چشمات تو لحظهء اول
بازندهء بازی من بودم آخر
شروع شد داستان درازما
می خواستم با تو برم تا انتها
تو بارون زیر آفتاب داغ
می خواستم برم تا انتها
تو خیال کاذبم تورو صدا می کردم
تو بلند ترین شبا به فکر تو
می نشستم تا صبح بی صدا
بد از اون شروع شد قصهء با تو بودن
آرزوم تنها همین بودتا ابد از تو خوندن
برق چشات خندهء لبات همه دنیا ی من بود
جدایی ما فصل گریه فصل تنها شدن بود
از تو خوندن باتو بودن هنوز آرزومه
هر جای دنیا باشم چشم تو روبرومه
تقدیم به تو
سلام نوشته های خوبی دار یمن یکمی ۲در کردم ولی جاش شعر برات گذاشتم سربزن بای