بادابادا مبارک بادا
آقا داماد ماشین را گلباران کرده داره میره دنبال عروس خانوم اینقدر شوت است
که جلوی تابلوی ورود ممنوع توقف می کنه واقا پلیسه ماشین را راهیه گاراژ
میکنه. داماد دو دستی میزنه تو سرش واز اون ور عروس که توی ارایشگاه
زیر پاش باغستانی از علف روییده جوش میاره وبغض میخواد گلویش را سوراخ
کند.اما گریه بی گریه آخه ارایشش خراب میشه ...
بالاخره داماد بعداز چند ساعت خود را به عروس میرساند تاعروس می خواد گل
از گلش بشکفت به دستای خالیه داماد نگاه می کنه وسیلابی ازچشمانش
جاری می شودوصورتش را رنگارنگ می کند.
اقا دامادفراموش کرده بود گل عروس سفارش دهد
سلام
پرده سوم...شاید همین یه خاطره دو نفره برای هردوشون شد..